والدين و ارتباط با مدرسه
آيا شما به عنوان والدين مي دانيد در قبال ارتباط با مدرسه فرزندتان چه وظايفي بر عهده داريد؟
والدين وظيفه دارند به طور مرتب با مدرسه ارتباط داشته باشند و با کسب اطلاعات کافي از وضع درسي واخلاقي فرزندشان، تصميم معقولي براي مشارکت درتربيت آنها اتخاذکنند. در برقراري ارتباط بايد به چند نکته اساسي توجه کنند.
1-والدين زماني قادر خواهند بود نقش تربيتي خود را به نحومطلوب ايفا کنند و با مدرسه ارتباطي صحيح برقرار نمايند که از وضع درسي و رفتاري فرزندشان اطلاع کافي داشته باشند.
2-والدين در موقع حضور در مدرسه، هميشه بايد حفظ آرامش را به عنوان يک اصل به خاطر داشته باشند. گاهي ممکن است پدر و مادر با مشاهده ضعف درسي در دانش آموز و يا گريه هاي او که مخصوصا در دوره ابتدايي بيش تر اتفاق مي افتد، احساساتي شوند و به صورت خشن و برافروخته با اولياي مدرسه برخورد کنند. قطعا چنين حالتي مخل برقراري ارتباط موثر با مسوولان مدرسه خواهد بود.
3-والدين بايد در مدرسه به عنوان ولي حضور پيدا کنند، نه به عنوان فردي که در يک جاي خاص، مسووليت دارد. اگر پدر يا مادر دانش آموز در وزارتخانه يا سازماني، مسووليت اجرايي سطح بالايي دارد و در آنجا به عنوان رئيس ايفاي نقش مي کند و به تناسب مسووليت، گاهي امر و نهي مي نمايد، نبايد با همان شاکله و با همان انتظارات و تصورات وارد مدرسه شوند..
4-ارتباط اوليا با مسوولان مدرسه بايد مستمر باشد. معناي استمرار اين نيست که هر روز سري به مدرسه بزنند، بلکه لازم است به طور مرتب در منزل به وضع درسي و رفتاري فرزند خود رسيدگي کنند و بر طبق اطلاعات به دست آمده، با مدرسه ارتباط برقرار نمايند.
همکاري خانه و مدرسه در امور آموزش دانش آموزان:
همکاري والدين با مسوولان مدرسه، در دوره ابتدايي از اهميت و جايگاه خاصي برخوردار است. مي توان گفت بعد اصلي همکاري اين دو را همکاري در مسائل آموزشي و پرورشي تشکيل مي دهد. نخستين نکته اينکه والدين بايد نسبت به پايه تحصيلي و عناوين دروس فرزند خودشان اطلاع کافي داشته باشند و با مطالعه مقدمه و مطالب آغازين کتاب هاي درسي، آگاهي نسبي به دست آورند. گاهي در بحث هاي مقدماتي کتاب هاي درسي نکاتي درج مي گردد که مطالعه آنها براي والدين ضروري است. شناخت نقاط ضعف درسي دانش آموز و همفکري براي رفع آن، ضرورت ديگر ارتباط خانه و مدرسه است. پس از گذشت چند هفته از سال تحصيلي مي توان در وضع درسي دانش آموز تامل کرد و نقاط قوت و ضعف او را شناخت. مطلب ديگر، توجه والدين و معلمان به ويژگي هاي رواني کودکان و ارتباط آن با پيشرفت تحصيلي آنان است. به عنوان مثال کودکان نياز به جلب توجه و ابراز خود دارند. آنها علاقه مند هستند که حاصل کار خودشان را عرضه کنند و بدين وسيله اين نياز در آنان تامين و ارضا شود. اين نياز در دوران مدرسه، از طريق ارائه حاصل کارهاي خود در امور درسي جلوه گر مي شود. مثلا ممکن است کودکي نقاشي بکشد و آن را نزد پدر و يا مادر خود بياورد و ارائه دهد. در مقابل اين عمل، والدين بايد به آن توجه کنند و کودک را مورد تشويق قرار دهند. احتياج به هدف، نياز ديگر کودک است. اگر کودک بداند که درس را براي چه هدفي مي خواند و آثار و نتايج هريک از مواد درسي به او تفهيم شود، علاقه اش به درس خواندن افزايش پيدا مي کند.
همکاري خانه و مدرسه در امور رفتاري دانش آموزان:
ترس از مدرسه يکي از رفتارهاي کودک در دوره دبستان، مخصوصا در پايه اول ابتدايي است. علل مختلفي ممکن است اين رفتار را به وجود آورند. گاهي ممکن است دورشدن از خانواده، به ويژه مادر باعث ترس شود، چون در دوره ابتدايي، رابطه عاطفي کودک با خانواده بسيار قوي است و او مايل نيست از پدر و مادر جدا شود. ترس از مدرسه و غيبت از مدرسه، هم معنا نيستند. ترس از مدرسه با نوعي دل زدگي و تنفر از مدرسه همراه است، ولي غيبت از مدرسه همراه با چنين حالت عاطفي نيست، بلکه به علل مختلف ممکن است کودک در طول سال تحصيلي چند دفعه در کلاس درس خود حضور پيدا نکند و اين امر باعث عقب ماندگي تحصيلي او شود. گاهي ممکن است بيماري کودک موجب غيبت شود. هرچند بيمار شدن دليل موجهي براي غيبت است، ولي بعضي از مادران به دليل يک سرما خوردگي يا سرفه و يا خس خس کردن خفيف، مانع از رفتن فرزندشان به مدرسه مي شوند، در حاليکه او را همراه با خود به بيرون مي برند! در چنين خانواده هايي گاهي با يک سردرد جزئي، از رفتن کودک به مدرسه ممانعت مي شود و گاهي نيز تشويق مي گردد که وي علائم يک بيماري را بزرگ تر از آنچه هست، نشان دهد. علت ديگر غيبت از مدرسه، ممکن است کار کردن باشد. بعضي خانواده ها از اين بابت شکايت دارند که چرا فرزندشان در منزل، به پرسش ها به خوبي پاسخ مي دهد، ولي در مدرسه نمره کمي از معلم مي گيرد. به عبارت ديگر کودک توانايي هايي دارد و درس را نيز به خوبي خوانده است، ولي در اثر عواملي قادر به ابراز توانايي هاي خود نيست. گاهي شلوغي کلاس و زياد بودن عده دانش آموزان مانع از اين مي شود که معلم بتواند با آنها ارتباط کلامي و عاطفي برقرار کند و با شنيدن پاسخ هاي يک دانش آموز و ارائه توصيه هاي لازم، از توانايي هاي او آگاهي پيدا کند و در نتيجه درباره وي به نحو مطلوب داوري نمايد. گاهي هم شلوغي مانع نيست، بلکه معلم روابط انساني مناسبي با کودک برقرار نمي کند و در نتيجه فضاي مناسب برای ابراز وجود و ارائه پاسخ هاي لازم براي دانش آموز به وجود نمي آيد. به عبارت ديگر در اثر فقدان روابط عاطفي سالم، توانايي کودک پنهان مي ماند و ممکن است او را به عنوان شاگرد تنبل معرفي کند. ممکن است تحقير دانش آموز توسط همکلاسي ها موجب اختلال عاطفي در او شود و نتواند در يادگيري مطالب موفقيت به دست آورد و يا آموخته هاي خود را به خوبي عرضه کند. گاهي دانش آموزاني که با لهجه متفاوت از دانش آموزان ديگر صحبت مي کنند و يا لباس ويژه اي مي پوشند، در ميان دانش آموزان ديگر احساس غربت مي کنند و از جهت عاطفي امنيت خود را از دست مي دهند. هرجا که نيازهاي عاطفي کودک تامين گردد، براي مطالعه و يادگيري ترغيب مي شود و هرجا اختلالات عاطفي پيدا شود، علاقه به درس و يادگيري در او تضعيف مي گردد.
والدين وظيفه دارند به طور مرتب با مدرسه ارتباط داشته باشند و با کسب اطلاعات کافي از وضع درسي واخلاقي فرزندشان، تصميم معقولي براي مشارکت درتربيت آنها اتخاذکنند. در برقراري ارتباط بايد به چند نکته اساسي توجه کنند.
1-والدين زماني قادر خواهند بود نقش تربيتي خود را به نحومطلوب ايفا کنند و با مدرسه ارتباطي صحيح برقرار نمايند که از وضع درسي و رفتاري فرزندشان اطلاع کافي داشته باشند.
2-والدين در موقع حضور در مدرسه، هميشه بايد حفظ آرامش را به عنوان يک اصل به خاطر داشته باشند. گاهي ممکن است پدر و مادر با مشاهده ضعف درسي در دانش آموز و يا گريه هاي او که مخصوصا در دوره ابتدايي بيش تر اتفاق مي افتد، احساساتي شوند و به صورت خشن و برافروخته با اولياي مدرسه برخورد کنند. قطعا چنين حالتي مخل برقراري ارتباط موثر با مسوولان مدرسه خواهد بود.
3-والدين بايد در مدرسه به عنوان ولي حضور پيدا کنند، نه به عنوان فردي که در يک جاي خاص، مسووليت دارد. اگر پدر يا مادر دانش آموز در وزارتخانه يا سازماني، مسووليت اجرايي سطح بالايي دارد و در آنجا به عنوان رئيس ايفاي نقش مي کند و به تناسب مسووليت، گاهي امر و نهي مي نمايد، نبايد با همان شاکله و با همان انتظارات و تصورات وارد مدرسه شوند..
4-ارتباط اوليا با مسوولان مدرسه بايد مستمر باشد. معناي استمرار اين نيست که هر روز سري به مدرسه بزنند، بلکه لازم است به طور مرتب در منزل به وضع درسي و رفتاري فرزند خود رسيدگي کنند و بر طبق اطلاعات به دست آمده، با مدرسه ارتباط برقرار نمايند.
همکاري خانه و مدرسه در امور آموزش دانش آموزان:
همکاري والدين با مسوولان مدرسه، در دوره ابتدايي از اهميت و جايگاه خاصي برخوردار است. مي توان گفت بعد اصلي همکاري اين دو را همکاري در مسائل آموزشي و پرورشي تشکيل مي دهد. نخستين نکته اينکه والدين بايد نسبت به پايه تحصيلي و عناوين دروس فرزند خودشان اطلاع کافي داشته باشند و با مطالعه مقدمه و مطالب آغازين کتاب هاي درسي، آگاهي نسبي به دست آورند. گاهي در بحث هاي مقدماتي کتاب هاي درسي نکاتي درج مي گردد که مطالعه آنها براي والدين ضروري است. شناخت نقاط ضعف درسي دانش آموز و همفکري براي رفع آن، ضرورت ديگر ارتباط خانه و مدرسه است. پس از گذشت چند هفته از سال تحصيلي مي توان در وضع درسي دانش آموز تامل کرد و نقاط قوت و ضعف او را شناخت. مطلب ديگر، توجه والدين و معلمان به ويژگي هاي رواني کودکان و ارتباط آن با پيشرفت تحصيلي آنان است. به عنوان مثال کودکان نياز به جلب توجه و ابراز خود دارند. آنها علاقه مند هستند که حاصل کار خودشان را عرضه کنند و بدين وسيله اين نياز در آنان تامين و ارضا شود. اين نياز در دوران مدرسه، از طريق ارائه حاصل کارهاي خود در امور درسي جلوه گر مي شود. مثلا ممکن است کودکي نقاشي بکشد و آن را نزد پدر و يا مادر خود بياورد و ارائه دهد. در مقابل اين عمل، والدين بايد به آن توجه کنند و کودک را مورد تشويق قرار دهند. احتياج به هدف، نياز ديگر کودک است. اگر کودک بداند که درس را براي چه هدفي مي خواند و آثار و نتايج هريک از مواد درسي به او تفهيم شود، علاقه اش به درس خواندن افزايش پيدا مي کند.
همکاري خانه و مدرسه در امور رفتاري دانش آموزان:
ترس از مدرسه يکي از رفتارهاي کودک در دوره دبستان، مخصوصا در پايه اول ابتدايي است. علل مختلفي ممکن است اين رفتار را به وجود آورند. گاهي ممکن است دورشدن از خانواده، به ويژه مادر باعث ترس شود، چون در دوره ابتدايي، رابطه عاطفي کودک با خانواده بسيار قوي است و او مايل نيست از پدر و مادر جدا شود. ترس از مدرسه و غيبت از مدرسه، هم معنا نيستند. ترس از مدرسه با نوعي دل زدگي و تنفر از مدرسه همراه است، ولي غيبت از مدرسه همراه با چنين حالت عاطفي نيست، بلکه به علل مختلف ممکن است کودک در طول سال تحصيلي چند دفعه در کلاس درس خود حضور پيدا نکند و اين امر باعث عقب ماندگي تحصيلي او شود. گاهي ممکن است بيماري کودک موجب غيبت شود. هرچند بيمار شدن دليل موجهي براي غيبت است، ولي بعضي از مادران به دليل يک سرما خوردگي يا سرفه و يا خس خس کردن خفيف، مانع از رفتن فرزندشان به مدرسه مي شوند، در حاليکه او را همراه با خود به بيرون مي برند! در چنين خانواده هايي گاهي با يک سردرد جزئي، از رفتن کودک به مدرسه ممانعت مي شود و گاهي نيز تشويق مي گردد که وي علائم يک بيماري را بزرگ تر از آنچه هست، نشان دهد. علت ديگر غيبت از مدرسه، ممکن است کار کردن باشد. بعضي خانواده ها از اين بابت شکايت دارند که چرا فرزندشان در منزل، به پرسش ها به خوبي پاسخ مي دهد، ولي در مدرسه نمره کمي از معلم مي گيرد. به عبارت ديگر کودک توانايي هايي دارد و درس را نيز به خوبي خوانده است، ولي در اثر عواملي قادر به ابراز توانايي هاي خود نيست. گاهي شلوغي کلاس و زياد بودن عده دانش آموزان مانع از اين مي شود که معلم بتواند با آنها ارتباط کلامي و عاطفي برقرار کند و با شنيدن پاسخ هاي يک دانش آموز و ارائه توصيه هاي لازم، از توانايي هاي او آگاهي پيدا کند و در نتيجه درباره وي به نحو مطلوب داوري نمايد. گاهي هم شلوغي مانع نيست، بلکه معلم روابط انساني مناسبي با کودک برقرار نمي کند و در نتيجه فضاي مناسب برای ابراز وجود و ارائه پاسخ هاي لازم براي دانش آموز به وجود نمي آيد. به عبارت ديگر در اثر فقدان روابط عاطفي سالم، توانايي کودک پنهان مي ماند و ممکن است او را به عنوان شاگرد تنبل معرفي کند. ممکن است تحقير دانش آموز توسط همکلاسي ها موجب اختلال عاطفي در او شود و نتواند در يادگيري مطالب موفقيت به دست آورد و يا آموخته هاي خود را به خوبي عرضه کند. گاهي دانش آموزاني که با لهجه متفاوت از دانش آموزان ديگر صحبت مي کنند و يا لباس ويژه اي مي پوشند، در ميان دانش آموزان ديگر احساس غربت مي کنند و از جهت عاطفي امنيت خود را از دست مي دهند. هرجا که نيازهاي عاطفي کودک تامين گردد، براي مطالعه و يادگيري ترغيب مي شود و هرجا اختلالات عاطفي پيدا شود، علاقه به درس و يادگيري در او تضعيف مي گردد.
Views: 153